بررسی سطح پرولاكتین سرم در بیماران مبتلا به پسوریازیس
بررسی سطح پرولاكتین سرم در بیماران مبتلا به پسوریازیس

پسوریازیس یک بیماری مزمن التهابی است که به نظر میرسد تحـت تأثیر عوامـل ژنتیـک و ایمونولوژیـک ایجـاد میگردد.

پسوریازیس یک بیماری مزمن التهابی است که به نظر میرسد تحـت تأثیر عوامـل ژنتیـک و ایمونولوژیـک ایجـاد میگردد. مطالعات متعدد نشان داده اند که هورمونهای مختلف مانند پرولاکتین احتمـالاً نقـش مهمـی در ایجـاد و گـسترش ایـن بیماری دارند. این مطالعه با هدف تعیین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران مبتلا به پسوریازیس و مقایسه ی آنان بـا افـراد سـالم انجام گرفته است.

پسوریازیس و انواع آن:

پسوریازیس یک بیماری شایع، مزمن و عود کننده است که با پلاکهای مدور، اریتماتو و پوسته دار مشخص می شود. پسوریازیس انواع مختلف بالینی از قبیل اشکال پلاکی، معکوس، پوسچولار و اریترودرمیک دارد. این بیماری همچنین می تواند درگیری اعضایی مانند سر، ناخن و مفاصل را ایجاد نماید. شیوع این بیماری در جمعیت عمومی، ۳-۱٪ (متوسط ۲٪) گزارش شده است.

علت پسوریازیس پیچیده و به خوبی شناخته نشده است:

علت پسوریازیس پیچیده و به خوبی شناخته نشده است در کنار فاکتورهای مختلفی که در پاتولوژی آن نقش ایفا می کنند هورمونها نیز شرکت دارند. پرولاکتین هورمونی نوروپپتیدی است که بطور اصلی در ساقه هیپوفیز تولید می شود و یک ایمونومدولاتور مهم به حساب می آید هر چند در نواحی خارج هیپوفیز نیز می تواند تولید گردد.

گیرنده های پرولاکتین روی کراتینوسیت های پوست دیده شده اند و نشان داده شده است که این هورمون به طور موثری منجر به رشد کراتینوسیت ها در پسوریازیس می شود. همچنین پرولاکتین ارتشاح سلول T تیپ یک را در ضایعات پسوریازیس از طریق بعضی کموکین ها القا می کند (اینترفرون گاما). در پاره ای از مطالعات تشدید پسوریازیس در حضور پرولاکتینوما دیده شده است. به دلیل رویکرد جدید به سمت مطالعات پایه درباره نقش بالینی پرولاکتین و مطرح شدن روش های تشخیصی و درمانی جدید پسوریازیس به ویژه با استفاده از داروهای کاهنده پرولاکتین مانند بروموکریپتین در این مطالعه به تعیین سطح سرمی این هورمون در بیماران مبتلا به پسوریازیس، ارتباط آن با شدت بیماری و مقایسه ی آنها با افراد سالم پرداخته شد.

روش کار بررسی سطح پرولاکتین سرم در بیماران مبتلا به پسوزیاریس (دکتر اکرم انصار، دکتر زهرا امامی بیمارستان پوست فرشچیان همدان):

در این مطالعه ی مورد- شاهدی، ۲۴ نفر از بیماران مبتلا به پسوریازیس که در فاصله زمانی یک سال به درمانگاه و بخش پوست بیمارستان فرشچیان همدان مراجعه کرده بودند، بررسی شدند.

معیارهای ورود به مطالعه افرادی بودند که بیماری آنها بر اساس معاینه بالینی و سپس بیوپسی پوست و بررسی پاتولوژی محرز شده بود و حداقل در یک ماه گذشته تحت هیچگونه درمان دارویی موضعی و سیستمیک جهت ضایعات خود قرار نگرفته بودند. برای گروه کنترل نیز ۲۴ نفر از افراد سالم داوطلب مراجعه کننده به درمانگاه پوست که از نظر سن و جنس، با گروه مورد همسان سازی شده بودند انتخاب گردیدند. افراد گروه کنترل هیچگونه بیماری پوستی و یا سیستمیک نداشتند. اطلاعات دموگرافیک و بالینی بیماران توسط یک متخصص مجرب در پرسشنامه ثبت گردید.

در هر دو گروه معیارهای خروج از مطالعه وجود هر گونه بیماری مزمن، اتوایمیون و سایر بیماریهای التهابی غیر از پسوریازیس طی سه ماه گذشته بود. همچنین سابقه مصرف داروهایی که سطح پرولاکتین را تغییر می دهد (داروهای ضدافسردگی و ضد جنون، استروژن، H2 بلاکر، متیل دوپا، متوکلوپرامید، فنوتیازین، رزرپین، ور راپامیل و…) هر گونه شرایطی که سطوح هورمون را تغییر میدهد (تروما به سر، پرولاکتینوما، بیماری های هیپوتالاموس، تیرویید و کلیه ) و بدخیمی یا شرایط خاص فیزیکی و روحی که منجر به مخدوش کردن نتایج می شد لحاظ گردید. در زنان، بارداری، شیردهی و نامنظمی قاعده گی نیز جزو موارد خروج در نظر گرفته شد.

برای اندازه گیری میزان پیشرفت یا بهبود این بیماری از استاندارد Psoriasis Area & Severity Index ; PASI استفاده شد در این استاندارد چهارفاکتور مختلف اندازه گیری میشود که عبارتند از:

ضخامت پوست،

پوسته ریزی،

آریتم (قرمزی پوست)

وسطح پلاکهای روی پوست.

این فاکتورها باید در چهار قسمت سر، بدن، دست و پای بیمار اندازه گیری شود. بیمارانی که در جهی شدت بیماری آنها برحسب سیستم امتیازدهی PASI تا ۷/۵ بود، در گروه با | شدت خفیف، از ۷/۵ تا ۵ /۱۲ در گروه متوسط و بیش از ۵ /۱۲ در گروه شدید طبقه بندی شدند. لازم به ذکر است که حداقل درجهی شدت بیماری ۱ و حداکثر آن ۲۰ می باشد. و از همه شرکت کنندگان در مطالعه، ۵ میلی لیتر خون وریدی جهت اندازه گیری سطح سرمی پرولاکتین در وضعیت ناشتا گرفته شد.

نمونه ها به آزمایشگاه رفرانس ارسال شده، با بهره گیری از روش ELISA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. جهت نگهداری، نمونه ها در دمای ۲۰- سلسیوس منجمد شدند. کیت ها نیز در دمای  ۸- ۲ سلسیوس در یخچال نگهداری گردیدند. کیت مورد استفاده جهت اندازه گیری پرولاکتین قادر به اندازه گیری در محدوده ۵/۲±۸/۳۶ نانوگرم در میلی لیتر بود. باتوجه به این واقعیت که افراد هیپوتیرویید سطح پرولاکتین بالاتری دارند، سطح TSH سرم نیز در تمام شرکت کنندگان طرح، جهت پیدا کردن هرگونه هیپوتیروییدی همزمان چک شد و مقادیر غیر طبیعی از مطالعه خارج شدند. کیت مورد استفاده جهت اندازه گیری TSH قادر به اندازه گیری در محدوده ۶/۵-۰/۳۵ میکروگرم در میلی لیتر بود.

پس از تایید و تصویب طرح توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان، روند درمان با رضایت آگاهانه، آزادانه و کتبی افراد صورت گرفت. هیچگونه مداخلهی درمانی خارج از روال توضیح داده شده، صورت نپذیرفت و هزینه ی آزمایشات بر افراد تحمیل نگردید. مشخصات و اطلاعات بیماران کاملا محفوظ و محرمانه ماند و به بیماران راجع به طرح توضیح کافی داده شد.

تمامی اطلاعات به دست آمده وارد نرم افزار SPSS نسخه ۱۹شده، با استفاده از آزمون ا مستقل و آنالیز واریانس (ANOVA) تجزیه و تحلیل گردیدند. همچنین از تست های man witney و kruskal wallis استفاده گردید.

نتایج:

افراد دو گروه از نظر جنس و سن با تناظر یک به یک انتخاب شدند. از مجموع ۴۸ فرد بررسی شده ۳۳ نفر (۷۵ / ۶۸ ) مرد و ۱۵نفر (%۲۵/ ۳۱) زن بودند. افراد مورد بررسی در محدوده سنی ۷۷-۲۱ سال با میانگین ۴۵/۷±۹/۱۵ سال بودند (جدول ۱). همچنین میانگین مدت زمان ابتلا در بیماران، ۱۲/۹±۸/۶ سال بود.

در آزمون آماری انجام شده با توجه به مقدار ۸۶٫۰=P بدست آمده ارتباط معنادار آماری بین سطح سرمی پرولاکتین و شدت بیماری یافت نشد. سطح سرمی پرولاکتین در بیماران در محدوده ۲۰-۸/۲
نانو گرم در میلی لیتر و در افراد سالم در محدوده ۵-۵/۲ نانو گرم در میلی لیتر در جدول ۳ مشاهده می شود.

با توجه به نتایج جدول و مقدار ۰٫۰۴=P بدست آمده از آزمون آماری می توان تفاوت معنی داری را بین میانگین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران مبتلا به پسوریازیس و افراد سالم پذیرفت.

مطالعه ای که عزیز زاده و همکاران در سمنان:

مطالعات اندکی به بررسی سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پرداخته اند. در مطالعه ای که عزیز زاده و همکاران در سمنان و روی ۳۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس در مقایسه با ۳۰ فرد سالم انجام دادند، ارتباط بین شدت بیماری پسوریازیس و سطح سرمی پرولاکتین مشخص شد. (۰٫۰۰۳=P ) هر چند که متوسط پرولاکتین سرم در افراد پسوریازیس به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل نبود.

مطالعه دیلم کاریرز و همکاران:

دیلم کاریرز و همکاران در سال ۲۰۱۱ در بارسلونا به مقایسه سطح سرمی پرولاکتین در ۲۰ نفر قبل و بعد از درمان موضعی با پماد تاکلسیتول پرداختند. بر اساس یافته های آنها سطح سرمی پرولاکتین در بیماران به طور معنی داری بیشتر از افراد سالم بود ( ۱٫ ۰۰۰>P) و بعد از درمان به طور معناداری این سطح کاهش یافت ( ۱٫ ۰۰۰=P). همچنین بین سطح سرمی پرولاکتین و PASI نیز ارتباط معناداری وجود داشت ( ۲ ۰٫۰=P).

مطالعه گور پلی اوغلو که در سال ۲۰۰۸ در اروپا:

در مطالعه گور پلی اوغلو که در سال ۲۰۰۸ در اروپا انجام شد، ۳۹ بیمار مبتلا به پسوریازیس با ۳۶ فرد سالم مقایسه شدند، ۹ بیمار سطح بالای پرولاکتین را نشان دادند اما زیر ۱۰۰ نانوگرم در هر میلی لیتر بود (که حداقل میزان برای تشخیص پرولاکتین مطالعه حاضر می باشد) و اختلاف مشخصی بین سطوح پرولاکتین در بین بیماران و گروه کنترل یافت نشد. همچنین ارتباط آماری معنی داری نیز بین شدت بیماری پسوریازیس و سطوح پرولاکتین دیده نشد.

مطالعه ای که توسط فرهاد هند جانی و همکاران در شیراز:

در مطالعه ای که توسط فرهاد هند جانی و همکاران در شیراز روی ۹۰ فرد انجام شد، رابطه ای بین سطح سرمی پرولاکتین در دو گروه کنترل و بیمار پیدا نشد. همچنین بین شدت پسوریازیس و پرولاکتین رابطه ای یافت نشد ( ۶۰۴ . ۰ = P) ایشان پیشنهاد کرده اند که مطالعات بیشتری بر روی سطح سرمی پرولاکتین در مبتلایان به پسوریازیس انجام گیرد تا نقش دقیق آن در پاتوژنز بیماری مشخص شود.

مطالعه رباطی و همکاران در بیمارستان شهدای تجریش تهران:

مطالعه رباطی و همکاران در بیمارستان شهدای تجریش تهران بر روی سطح سرمی گروهی از هورمون ها (تیرویید، پرولاکتین و کورتیزول) در ۳۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس و مقایسه آن با افراد سالم نشان داد که بین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران و گروه کنترل اختلاف آماری معنی داری وجود ندارد اما یک کاهش واضح پرولاکتین بعد از درمان مشاهده شد ( ۵٫ ۰۰۰>P). همچنین هیچ ارتباطی بین سطح هورمونها و PASI مشاهده نگردید.

بیشتر بودن سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پسوریاتیک در مطالعه حاضر منطبق با یافته های اکثر مطالعات ذکر شده است، هر چند که با توجه به تناقض های دیده شده در نتایج مطالعات مختلف بخصوص بین شدت بیماری پسوریازیس و سطوح پرولاکتین، به نظر می رسد انجام بررسی های وسیعتر در این زمینه مورد نیاز باشد. همچنین از آنجایی که نقش خصوصیات ژنتیکی جوامع مختلف بر سطوح سرمی هورمونهای بررسی شده غیر قابل کتمان است، توصیه میشود مطالعات بیشتری به ویژه با رویکرد ژنتیکی در این زمینه صورت گیرد.

نتیجه نهایی:

یافته های مطالعه حاضر نشان داد که تفاوت پیدا شده بین سطح خونی پرولاکتین در گروه بیماران و افراد سالم معنی دار است ولی ارتباطی بین شدت بیماری و سطح سرمی پرولاکتین یافت نشد. بالا بودن سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پسوریازیس ممکن است به عنوان یک نشانگر بیولوژیک در فعالیت بیماری نقش ایفا کند.

سپاسگزاری:

این مقاله حاصل پایان نامه دستیاری پوست می باشد و برای انجام آن از کمک مالی هیچ مؤسسه یا ارگانی استفاده نشده است. بر خود لازم می دانیم از سرکار خانم دکتر فرزانه اثنی عشری مشاور آماری و کلیه بیمارانی که با حضورشان امکان انجام این طرح رافراهم نمودند سپاسگزاری کنیم. همچنین مراتب قدردانی خود را از کلیه اساتید، دستیاران و پرسنل محترم بخش پوست بیمارستان فرشچیان همدان اعلام میداریم.