بررسی میزان CRP در سرم بیماران مبتلا به پسوریازیس قبل و بعد از NB-UVB

بیمارانی که مبتلا به پسوریازیس پلاکی متوسط تا شدید بودند التهاب سیستمیک نیز داشتند که این التهاب با سطح بالای CRP آنها نشان داده شد. فعالیت بیماری پوستی، همراهی معنی داری با بالارفتن CRP داشت. فتوتراپی که باعث بهبود ضایعات پوستی پسوریازیسی میشد سبب کاهش التهاب و در نتیجه پایین آمدن سطح CRP میشد.

پسوریازیس پلاکی:

پسوریازیس نوع پلاکی یک بیماری التهابی، مزمن و شایع پوست است که شیوع آن در آسیا بر حسب آمار بین ۰/۴ تا ۰/۷% گزارش شده ولی در دنیا این بیماری ۲% تا ۵% جمعیت را مبتلا می کند. پسوریازیس با تکثیر بیش از حد و اختلال در تکامل کراتینوسیتها مشخص می گردد. از آنجایی که پسوریازیس یک رفتار عود کننده دارد سبب اختلال در کیفیت زندگی بیماران می شود. طبیعت التهابی پسوریازیس توسط ظاهرشدن بالای سیتوکین های پیش التهابی سیستمیک جلدی مانند IL23 ،IL22 ،IL20 ،IL19 ،IL17 ،IL8 ،IL12 ،IL6 ،IL2 ، و IFNγ و TNFα نشان داده شده است.

([narrow band Ultraviolet B[ NB – UVB):

مطالعات بیانگر این است که TNFa سبب ترشح IL6 میشود که آن نیز سبب تحریک کبد و تولید واکنش دهنده های فاز حاد مثل (CRP ( C – reactive protein که به عنوان یک بیومار کر التهابی می باشد می گردد. استفاده از انواع مختلف فتوتراپی به عنوان یک گزینه ی درمانی اصلی برای پسوریازیس ولگاریس در نظر گرفته می شود. فتوتراپی با پرتو فرابنفش نوار باریک ([narrow band Ultraviolet B[ NB – UVB) با طول موج ۳۱۱ نانومتر در پاک شدن ضایعات پسوریازیسی بسیار مؤثر می باشد.

NB-UVB به طور معنی داری نسبت به BB ( broad band ) – UVB در مدت زمان کوتاهی سبب پاک شدن ضایعات پسوریازیسی می شود و فقط در ۱۰٪ موارد منجر به ایجاد سوختگی میشود.

بررسی میزان CRP در سرم بیماران مبتلا به پسوریازیس قبل و بعد از NB-UVB:

هدف از این مطالعه بررسی میزان CRP در سرم بیماران مبتلا به پسوریازیس با نوع پوستی ۳، قبل و بعد از درمان با NB- UVB بود تا بدین طریق بتوانیم حداقل جلساتی که منجر به کاهش نمرهی در Psoriasis Area and Sevirity Index (PASI) بیماران می گردد مشخص نموده و از عوارض فتوتراپی بکاهیم. از آنجایی که CRP یک مار کر پروتئینی واکنش فاز حاد بوده که در عرض ۲۴ تا ۴۸ ساعت بعد از آسیب بافت یا عفونت در سرم قابل شناسایی است و دارای نیمه عمر ۶ تا ۸ ساعت بوده، همچنین طیف پویایی وسیعی داشته و به عنوان یک مار کر مهم در مطالعات بالینی استفاده می شود، به طوری که بعد از یک درمان موفق سطح آن افت کرده و برای پایش روز به روز مناسب بوده و هر زمانی که میزان آن اندازه گیری شود تصویری از حوادث ۱۲ ساعت قبل را ارائه می کند، ما جهت بررسی پاسخ به درمان، میزان سرمی این بیومارکر را بررسی نمودیم.

روش اجرا:

این مطالعه بر روی بیماران مبتلا به پسوریازیس نوع پلاکی در بیمارستان فرشچیان همدان مراجعه نموده اند انجام شد. ۳۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس نوع پلاکی که برای آنها اندیکاسیون درمان با NB – UVB گذاشته شده بود وارد این مطالعه شدند، که در نهایت مطالعه با ۲۵ بیمار ادامه یافت. این افراد شامل ۱۸ مرد و ۷ زن بودند که متوسط سن آنها ۴۱/۰۸ سال و در محدوده ی ۲۱ تا ۶۷ سال بود. متغیرهای مورد بررسی ما در این مطالعه شامل مقدار CRP در سرم بیماران قبل و بعد از درمان با فتوتراپی، نمره PASI قبل و بعد از درمان، و هم چنین میانگین سطح تغییرات CRP در قبل و بعد از درمان و مقدار عددی ۷۵٪PASI میشد. بر این اساس برای بیمارانی که در طرح وارد شده بودند یک پرسش نامه که شامل سن بیمار، جنس بیمار، درگیری نواحی آناتومیک مختلف و هم چنین سطح درگیری آنها، وجود اریتم، ضخامت و پوسته ریزی در نواحی درگیر به همراه میزان CRP سرم اولیه و هم چنین CRP بعد از درمان، نمرهی PASI قبل و بعد از درمان، تعداد جلسات فتوتراپی و دوز تجمعی اشعه تابیده شده به فرد جهت پاک شدن ۷۵درصدی ضایعات تکمیل می شد.

محاسبه شدت پسوریازیس بر اساس نمره ی PASI:

میزان CRP سرم را از نمونه ی خونی بیماران که قبل از درمان و هم چنین بعد از ۲۵ جلسه درمان یا هر زمانی که بیمار اظهار می داشت که ضایعات پوستی او بهبود یافته است، اندازه گیری می شد. در این روش توسط سانتریفوژ سرم را از نمونه خونی جدا نموده در فریزر تحت برودت ۱۸- نگهداری می کردیم و سپس بررسی و آنالیز سطوح CRP فقط بر روی نمونه های دوگانه ای که قبل از درمان و بعد از درمان گرفته شده بود انجام می شد. که سطح اولیه ی CRP و سطح CRP در انتهای درمان و تغییرات آن محاسبه و در پرسش نامه ی مربوطه ثبت میشد. ما برای سنجش میزان CRP در سرم از کیت آزمایشگاهی (Product Code : ZK044 . L . R MininephTMM Human C-Reactive Protein Kit) که میزان کمتر ا/۳٫۸mg را نرمال گزارش می کرد استفاده نمودیم.

در این تحقيق ما شدت پسوریازیس را بر اساس نمره ی PASI محاسبه نمودیم و نمرهی PASI را قبل و بعد از درمان به دست آوردیم. در نهایت اختلاف بین نمره PASI اولیه و نهایی را مشخص نموده و بر اساس فرمول ۱ میزان ۷۵٪ PASI را حساب نمودیم.

فرمول ۱: چگونگی محاسبه ی میزان بهبودی ضایعات PASI %=(PASI – PASI)/PASI, x100

برای درمان ضایعات پسوریازیسی بیماران از فتوتراپی با NB – UVB با طول موج ۳۱۱ نانومتر به تعداد سه جلسه در هفته استفاده شد که اولین دوز آن ۰/۴J بود و میزان افزایش آن بر طبق پروتکل پیش بینی شده ی بخش پوست بود که این پروتکل در جدول ۱ آمده است.

تحلیل های آماری بر اساس مقادير اوليه و نهایی CRP سرم و مقدار تغییرات آن در ابتدا و انتهای درمان، هم چنین با استفاده از معیارهای بالینی جهت تعیین نمرهی PASI در ابتدا و انتهای درمان انجام شد. سپس از آزمون t جفتی و ضریب همبستگی Spearman جهت مقایسه ی میانگین ها و تعیین ارتباط بین متغیرها و هم چنین از روشهای توصیف داده ها جهت نشان دادن فراوانی ها استفاده نمودیم.

يافته ها:

نتایج به دست آمده از بررسی ۲۵ بیمار که مطالعه را کامل نمودند در جدول ۲ خلاصه شده است.

تعداد ۱۶ نفر از افراد مورد مطالعه دارای PASI ٪۷۵ و بالاتر بودند. بیشترین مقدار سطح CRP سرم در ابتدای درمان ۱۸/۵۸۰mg / l و کمترین آن ۲/۱۰mg / l و میانگین آن ۵/۷۹ بود، بیشترین نمرهی PASI قبل از درمان ۵۳/۱۰ و کمترین آن ۹/۱۰ و میانگین آن ۲۲/۲۰، و بعد از درمان کمترین مقدار سطح CRP برابر ۱/۸۰mg/ l  و بیشترین مقدار آن برابر ۶/۸۸mg/ l میانگین آن ۳/۳۰ بود هم چنین کمترین نمرهی PASI بعد از درمان . (صفر) و بیشترین مقدار آن برابر عدد ۱۵ بود در حالی که میانگین PASI بعد از درمان ۵/۲۷ بود.

مقدار و میزان تغییرات مشاهده شده بین CRP قبل و بعد از درمان در شکل ۱ نشان داده شده است. مقدار نمرهی PASI قبل و بعد از درمان در شکل ۲ نشان داده شده است. ارتباط بین CRP بعد از درمان با نمرهی ۷۵٪ PASI در شکل ۳ نشان داده شده است.

بحث:

نتایج گزارش شده در این مطالعه بیان کننده ی این است که در بیماران مبتلا به پسوریازیس سطوح CRP در سرم، بالا می رود که این مقدار افزایش به درجه ی فعالیت بیماری پوستی بستگی دارد. که فعالیت بیماری پوستی نیز توسط نمرهی PASI سنجیده میشود.

CRP یک پروتئین واکنشی فاز حاد است و به عنوان یک بیومار کر التهاب سیستمیک شناخته می شود. در این مطالعه سطح CRP سرم بعد از درمان با فتوتراپی به طور معنی داری کاهش یافت (۰۰۰۱>P).

مطالعه ای که توسط Biljan و همکاران روی ۷۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس:

در مطالعه ای که توسط Biljan و همکاران روی ۷۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس انجام شد، مشاهده شد که پارامترهای التهابی مثل CRP سرم به طور معنیداری با تظاهرات بالینی بیماری پسوریازیس ارتباط دارد (۰۰۰۵>P) و نتایج بیان کننده ی این بود که پسوریازیس یک بیماری التهابی است که بالارفتن سطح پاسخ های التهابی با شدت بیماری رابطه دارد و از سنجش سطح CRP سرم به عنوان یک مار کر مهم پیش آگهی برای تشدید پسوریازیس می شود استفاده کرده

مطالعه ی مقطعی که روی ۷۳ بیمار مبتلا به پسوریازیس توسط Coimbra و همکارانش:

در یک مطالعه ی مقطعی که روی ۷۳ بیمار مبتلا به پسوریازیس توسط Coimbra و همکارانش انجام گرفت، مشاهده شد که سطح CRP با نمرهی PASI ارتباط دارد و هم چنین درمان با NB- UVB سبب کاهش سطح CRP در سرم بیماران می شود. در نتیجه پیشنهاد شد که CRP سرم به عنوان یک مار کر مفیدی برای تشخیص شدت پسوریازیس می باشد و از آن برای پایش فعالیت بیماری یا پاسخ به درمان استفاده کرد؟

مطالعه ی دیگری که توسط Chodorowska بر روی ۱۷۵ بیمار مرد مبتلا به پسوریازیس انجام شد:

مطالعه ی دیگری که توسط Chodorowska بر روی ۱۷۵ بیمار مرد مبتلا به پسوریازیس انجام شد و فعالیت بالینی بیماری پسوریازیس بر طبق نمرهی PASI محاسبه شده بود، نشان داد که سطح CRP سرم در فاز حاد بیماری افزایش داشت (۰۰۰۱>P)”.

مطالعه ای که توسط Strober و همکارانش روی بیماران مبتلا به پسوریازیس:

مطالعه ای که توسط Strober و همکارانش روی بیماران مبتلا به پسوریازیس جهت بررسی تأثیر اتاترسپت (Etanercept) در سطح CRP سرم انجام گردید مشخص شد که بیماران مبتلا به پسوریازیس نوع پلاکی متوسط تا شدید پوستی با بالارفتن سطح CRP سرم به طور معنی داری همراه می باشد.

استفاده از مارکرهای التهابی مخصوصأ hs- CRP برای بررسی شدت پسوریازیس و پاسخ به درمان:

در مطالعه ای که توسط Kanelleas و همکاران با عنوان نقش مارکرهای التهابی در ارزیابی شدت بیماری و پاسخ به درمان در بیماران مبتلا به پسوریازیس انجام شد، نشان داده شد که بعد از درمان مارکرهای التهابی مثل CRP سرم کاهش می یابد (۰۰۰۱>P) و نمرهی PASI با hs – CRP ارتباط داشت و نتیجه گیری شد که از مارکرهای التهابی مخصوصأ hs- CRP برای بررسی شدت پسوریازیس و پاسخ به درمان می شود استفاده نمود. و ترکیبی از مارکرهای التهابی مثل CRP به همراه نمرهی PASI ممکن است نشان دهنده ی وضعیت التهابی در پسوریازیس باشد.

سطح CRP در سرم بیماران با پسوریازیس پلاکی متوسط تا شدید بالا میباشد:

با توجه به مطالعات فوق و نتایج حاصل از بررسی های ما مشخص شد که سطح CRP در سرم بیماران با پسوریازیس پلاکی متوسط تا شدید بالا میباشد و این نشان دهنده ی این است که پسوریازیس یک بیماری التهابی سیستمیک بوده و درمان با فتوتراپی با NB – UVB با طول موج ۳۱۱ نانومتر منجر به بهبودی ضایعات پسوریازیسی می گردد و هم چنین سطح CRP سرم را کاهش می دهد که مطالب فوق توسط بررسی های آماری انجام شده بین ارتباط سطح CRP سرم و نمره ی PASI سنجیده شده، بر اساس مشاهدات و معاینات بالینی بیماران مبتلا به پسوریازیس مشخص می گردد. جهت بررسی عوارض جانبی مزمن فتوتراپی با NB- UVB ، مطالعات بیشتر و هم چنین پیگیری طولانی مدت بیماران لازم است.

بررسی سطح پرولاكتین سرم در بیماران مبتلا به پسوریازیس

پسوریازیس یک بیماری مزمن التهابی است که به نظر میرسد تحـت تأثیر عوامـل ژنتیـک و ایمونولوژیـک ایجـاد میگردد. مطالعات متعدد نشان داده اند که هورمونهای مختلف مانند پرولاکتین احتمـالاً نقـش مهمـی در ایجـاد و گـسترش ایـن بیماری دارند. این مطالعه با هدف تعیین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران مبتلا به پسوریازیس و مقایسه ی آنان بـا افـراد سـالم انجام گرفته است.

پسوریازیس و انواع آن:

پسوریازیس یک بیماری شایع، مزمن و عود کننده است که با پلاکهای مدور، اریتماتو و پوسته دار مشخص می شود. پسوریازیس انواع مختلف بالینی از قبیل اشکال پلاکی، معکوس، پوسچولار و اریترودرمیک دارد. این بیماری همچنین می تواند درگیری اعضایی مانند سر، ناخن و مفاصل را ایجاد نماید. شیوع این بیماری در جمعیت عمومی، ۳-۱٪ (متوسط ۲٪) گزارش شده است.

علت پسوریازیس پیچیده و به خوبی شناخته نشده است:

علت پسوریازیس پیچیده و به خوبی شناخته نشده است در کنار فاکتورهای مختلفی که در پاتولوژی آن نقش ایفا می کنند هورمونها نیز شرکت دارند. پرولاکتین هورمونی نوروپپتیدی است که بطور اصلی در ساقه هیپوفیز تولید می شود و یک ایمونومدولاتور مهم به حساب می آید هر چند در نواحی خارج هیپوفیز نیز می تواند تولید گردد.

گیرنده های پرولاکتین روی کراتینوسیت های پوست دیده شده اند و نشان داده شده است که این هورمون به طور موثری منجر به رشد کراتینوسیت ها در پسوریازیس می شود. همچنین پرولاکتین ارتشاح سلول T تیپ یک را در ضایعات پسوریازیس از طریق بعضی کموکین ها القا می کند (اینترفرون گاما). در پاره ای از مطالعات تشدید پسوریازیس در حضور پرولاکتینوما دیده شده است. به دلیل رویکرد جدید به سمت مطالعات پایه درباره نقش بالینی پرولاکتین و مطرح شدن روش های تشخیصی و درمانی جدید پسوریازیس به ویژه با استفاده از داروهای کاهنده پرولاکتین مانند بروموکریپتین در این مطالعه به تعیین سطح سرمی این هورمون در بیماران مبتلا به پسوریازیس، ارتباط آن با شدت بیماری و مقایسه ی آنها با افراد سالم پرداخته شد.

روش کار بررسی سطح پرولاکتین سرم در بیماران مبتلا به پسوزیاریس (دکتر اکرم انصار، دکتر زهرا امامی بیمارستان پوست فرشچیان همدان):

در این مطالعه ی مورد- شاهدی، ۲۴ نفر از بیماران مبتلا به پسوریازیس که در فاصله زمانی یک سال به درمانگاه و بخش پوست بیمارستان فرشچیان همدان مراجعه کرده بودند، بررسی شدند.

معیارهای ورود به مطالعه افرادی بودند که بیماری آنها بر اساس معاینه بالینی و سپس بیوپسی پوست و بررسی پاتولوژی محرز شده بود و حداقل در یک ماه گذشته تحت هیچگونه درمان دارویی موضعی و سیستمیک جهت ضایعات خود قرار نگرفته بودند. برای گروه کنترل نیز ۲۴ نفر از افراد سالم داوطلب مراجعه کننده به درمانگاه پوست که از نظر سن و جنس، با گروه مورد همسان سازی شده بودند انتخاب گردیدند. افراد گروه کنترل هیچگونه بیماری پوستی و یا سیستمیک نداشتند. اطلاعات دموگرافیک و بالینی بیماران توسط یک متخصص مجرب در پرسشنامه ثبت گردید.

در هر دو گروه معیارهای خروج از مطالعه وجود هر گونه بیماری مزمن، اتوایمیون و سایر بیماریهای التهابی غیر از پسوریازیس طی سه ماه گذشته بود. همچنین سابقه مصرف داروهایی که سطح پرولاکتین را تغییر می دهد (داروهای ضدافسردگی و ضد جنون، استروژن، H2 بلاکر، متیل دوپا، متوکلوپرامید، فنوتیازین، رزرپین، ور راپامیل و…) هر گونه شرایطی که سطوح هورمون را تغییر میدهد (تروما به سر، پرولاکتینوما، بیماری های هیپوتالاموس، تیرویید و کلیه ) و بدخیمی یا شرایط خاص فیزیکی و روحی که منجر به مخدوش کردن نتایج می شد لحاظ گردید. در زنان، بارداری، شیردهی و نامنظمی قاعده گی نیز جزو موارد خروج در نظر گرفته شد.

برای اندازه گیری میزان پیشرفت یا بهبود این بیماری از استاندارد Psoriasis Area & Severity Index ; PASI استفاده شد در این استاندارد چهارفاکتور مختلف اندازه گیری میشود که عبارتند از:

ضخامت پوست،

پوسته ریزی،

آریتم (قرمزی پوست)

وسطح پلاکهای روی پوست.

این فاکتورها باید در چهار قسمت سر، بدن، دست و پای بیمار اندازه گیری شود. بیمارانی که در جهی شدت بیماری آنها برحسب سیستم امتیازدهی PASI تا ۷/۵ بود، در گروه با | شدت خفیف، از ۷/۵ تا ۵ /۱۲ در گروه متوسط و بیش از ۵ /۱۲ در گروه شدید طبقه بندی شدند. لازم به ذکر است که حداقل درجهی شدت بیماری ۱ و حداکثر آن ۲۰ می باشد. و از همه شرکت کنندگان در مطالعه، ۵ میلی لیتر خون وریدی جهت اندازه گیری سطح سرمی پرولاکتین در وضعیت ناشتا گرفته شد.

نمونه ها به آزمایشگاه رفرانس ارسال شده، با بهره گیری از روش ELISA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. جهت نگهداری، نمونه ها در دمای ۲۰- سلسیوس منجمد شدند. کیت ها نیز در دمای  ۸- ۲ سلسیوس در یخچال نگهداری گردیدند. کیت مورد استفاده جهت اندازه گیری پرولاکتین قادر به اندازه گیری در محدوده ۵/۲±۸/۳۶ نانوگرم در میلی لیتر بود. باتوجه به این واقعیت که افراد هیپوتیرویید سطح پرولاکتین بالاتری دارند، سطح TSH سرم نیز در تمام شرکت کنندگان طرح، جهت پیدا کردن هرگونه هیپوتیروییدی همزمان چک شد و مقادیر غیر طبیعی از مطالعه خارج شدند. کیت مورد استفاده جهت اندازه گیری TSH قادر به اندازه گیری در محدوده ۶/۵-۰/۳۵ میکروگرم در میلی لیتر بود.

پس از تایید و تصویب طرح توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان، روند درمان با رضایت آگاهانه، آزادانه و کتبی افراد صورت گرفت. هیچگونه مداخلهی درمانی خارج از روال توضیح داده شده، صورت نپذیرفت و هزینه ی آزمایشات بر افراد تحمیل نگردید. مشخصات و اطلاعات بیماران کاملا محفوظ و محرمانه ماند و به بیماران راجع به طرح توضیح کافی داده شد.

تمامی اطلاعات به دست آمده وارد نرم افزار SPSS نسخه ۱۹شده، با استفاده از آزمون ا مستقل و آنالیز واریانس (ANOVA) تجزیه و تحلیل گردیدند. همچنین از تست های man witney و kruskal wallis استفاده گردید.

نتایج:

افراد دو گروه از نظر جنس و سن با تناظر یک به یک انتخاب شدند. از مجموع ۴۸ فرد بررسی شده ۳۳ نفر (۷۵ / ۶۸ ) مرد و ۱۵نفر (%۲۵/ ۳۱) زن بودند. افراد مورد بررسی در محدوده سنی ۷۷-۲۱ سال با میانگین ۴۵/۷±۹/۱۵ سال بودند (جدول ۱). همچنین میانگین مدت زمان ابتلا در بیماران، ۱۲/۹±۸/۶ سال بود.

در آزمون آماری انجام شده با توجه به مقدار ۸۶٫۰=P بدست آمده ارتباط معنادار آماری بین سطح سرمی پرولاکتین و شدت بیماری یافت نشد. سطح سرمی پرولاکتین در بیماران در محدوده ۲۰-۸/۲
نانو گرم در میلی لیتر و در افراد سالم در محدوده ۵-۵/۲ نانو گرم در میلی لیتر در جدول ۳ مشاهده می شود.

با توجه به نتایج جدول و مقدار ۰٫۰۴=P بدست آمده از آزمون آماری می توان تفاوت معنی داری را بین میانگین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران مبتلا به پسوریازیس و افراد سالم پذیرفت.

مطالعه ای که عزیز زاده و همکاران در سمنان:

مطالعات اندکی به بررسی سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پرداخته اند. در مطالعه ای که عزیز زاده و همکاران در سمنان و روی ۳۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس در مقایسه با ۳۰ فرد سالم انجام دادند، ارتباط بین شدت بیماری پسوریازیس و سطح سرمی پرولاکتین مشخص شد. (۰٫۰۰۳=P ) هر چند که متوسط پرولاکتین سرم در افراد پسوریازیس به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل نبود.

مطالعه دیلم کاریرز و همکاران:

دیلم کاریرز و همکاران در سال ۲۰۱۱ در بارسلونا به مقایسه سطح سرمی پرولاکتین در ۲۰ نفر قبل و بعد از درمان موضعی با پماد تاکلسیتول پرداختند. بر اساس یافته های آنها سطح سرمی پرولاکتین در بیماران به طور معنی داری بیشتر از افراد سالم بود ( ۱٫ ۰۰۰>P) و بعد از درمان به طور معناداری این سطح کاهش یافت ( ۱٫ ۰۰۰=P). همچنین بین سطح سرمی پرولاکتین و PASI نیز ارتباط معناداری وجود داشت ( ۲ ۰٫۰=P).

مطالعه گور پلی اوغلو که در سال ۲۰۰۸ در اروپا:

در مطالعه گور پلی اوغلو که در سال ۲۰۰۸ در اروپا انجام شد، ۳۹ بیمار مبتلا به پسوریازیس با ۳۶ فرد سالم مقایسه شدند، ۹ بیمار سطح بالای پرولاکتین را نشان دادند اما زیر ۱۰۰ نانوگرم در هر میلی لیتر بود (که حداقل میزان برای تشخیص پرولاکتین مطالعه حاضر می باشد) و اختلاف مشخصی بین سطوح پرولاکتین در بین بیماران و گروه کنترل یافت نشد. همچنین ارتباط آماری معنی داری نیز بین شدت بیماری پسوریازیس و سطوح پرولاکتین دیده نشد.

مطالعه ای که توسط فرهاد هند جانی و همکاران در شیراز:

در مطالعه ای که توسط فرهاد هند جانی و همکاران در شیراز روی ۹۰ فرد انجام شد، رابطه ای بین سطح سرمی پرولاکتین در دو گروه کنترل و بیمار پیدا نشد. همچنین بین شدت پسوریازیس و پرولاکتین رابطه ای یافت نشد ( ۶۰۴ . ۰ = P) ایشان پیشنهاد کرده اند که مطالعات بیشتری بر روی سطح سرمی پرولاکتین در مبتلایان به پسوریازیس انجام گیرد تا نقش دقیق آن در پاتوژنز بیماری مشخص شود.

مطالعه رباطی و همکاران در بیمارستان شهدای تجریش تهران:

مطالعه رباطی و همکاران در بیمارستان شهدای تجریش تهران بر روی سطح سرمی گروهی از هورمون ها (تیرویید، پرولاکتین و کورتیزول) در ۳۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس و مقایسه آن با افراد سالم نشان داد که بین سطح سرمی پرولاکتین در بیماران و گروه کنترل اختلاف آماری معنی داری وجود ندارد اما یک کاهش واضح پرولاکتین بعد از درمان مشاهده شد ( ۵٫ ۰۰۰>P). همچنین هیچ ارتباطی بین سطح هورمونها و PASI مشاهده نگردید.

بیشتر بودن سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پسوریاتیک در مطالعه حاضر منطبق با یافته های اکثر مطالعات ذکر شده است، هر چند که با توجه به تناقض های دیده شده در نتایج مطالعات مختلف بخصوص بین شدت بیماری پسوریازیس و سطوح پرولاکتین، به نظر می رسد انجام بررسی های وسیعتر در این زمینه مورد نیاز باشد. همچنین از آنجایی که نقش خصوصیات ژنتیکی جوامع مختلف بر سطوح سرمی هورمونهای بررسی شده غیر قابل کتمان است، توصیه میشود مطالعات بیشتری به ویژه با رویکرد ژنتیکی در این زمینه صورت گیرد.

نتیجه نهایی:

یافته های مطالعه حاضر نشان داد که تفاوت پیدا شده بین سطح خونی پرولاکتین در گروه بیماران و افراد سالم معنی دار است ولی ارتباطی بین شدت بیماری و سطح سرمی پرولاکتین یافت نشد. بالا بودن سطح سرمی پرولاکتین در بیماران پسوریازیس ممکن است به عنوان یک نشانگر بیولوژیک در فعالیت بیماری نقش ایفا کند.

سپاسگزاری:

این مقاله حاصل پایان نامه دستیاری پوست می باشد و برای انجام آن از کمک مالی هیچ مؤسسه یا ارگانی استفاده نشده است. بر خود لازم می دانیم از سرکار خانم دکتر فرزانه اثنی عشری مشاور آماری و کلیه بیمارانی که با حضورشان امکان انجام این طرح رافراهم نمودند سپاسگزاری کنیم. همچنین مراتب قدردانی خود را از کلیه اساتید، دستیاران و پرسنل محترم بخش پوست بیمارستان فرشچیان همدان اعلام میداریم.

مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس با ویتیلیگو

سلامتی عامل مهم برای ایفای نقش های اجتماعی و موضوع مشترک بسیاری از فرهنگ هاست، سلامتی از واژه هایی است که بیشتر مردم با آنکه مطمئن هستند که معنای آن را می دانند لكن تعریف آن را دشوار می یابند: از این رو تعاریف بسیاری از سلامتی ارائه شده است، تعریفی که بیشتر از همه پذیرفته شده است مربوط به سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۴۸ می باشد: «سلامتی عبارتست از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، نه تنها بیمار یا معلول نبودن». این تعریف از سلامتی، مفهوم بهزیستی» را بوجود آورد که خود دارای اجزای عینی و ذهنی است، اجزای عینی آن با آنچه به طور معمول به عنوان استاندارد زندگی» یا «سطح زندگی» نامیده می شود، ارتباط دارد و به اجزای ذهنی آن «کیفیت زندگی» اطلاق می شود.

مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس با ویتیلیگو:

کیفیت زندگی واژه ای است که برای توصیف سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد و توانایی آنها در انجام امور و وظایف معمول زندگی به کار می رود. در اندازه گیری کیفیت زندگی اثرات فرآیند بیماری و درمان بر جنبه های مختلف زندگی افراد بررسی می گردد . ابزار سنجش کیفیت زندگی باید جنبه های جسمانی، روانی، اجتماعی و عملکردی زندگی را بررسی کند.

پسوریازیس از شایع ترین بیماری پوستی مزمن می باشد و در سراسر جهان ۱ تا ۳ درصد از جمعیت به آن مبتلا میباشند. به علت عدم بهبود دائمی بیماران مبتلا به پسوریازیس، هدف از درمان، به حداقل رساندن وسعت و شدت ضایعات به میزانی که موجب از بین رفتن بیشتر کیفیت زندگی بیماران نشود، می باشد. مطالعات نشان داده که پسوریازیس با جنبه های مختلف کیفیت زندگی نظیر زندگی اجتماعی، ورزش، روابط بین فردی و زناشویی و توانایی کار کردن تداخل ایجاد می کند. سنجش کیفیت زندگی بیماران پسوریازیسی نه تنها امکان ارزیابی اثر متغیرهای بیماری و درمان را بر کارکرد بیماران بدست می دهد، بلکه ما را قادر می سازد تا مداخلات در جنبه های مختلف کیفیت زندگی را در گروههای اختصاصی بیماران مبتلا به پسوریازیس نیز بررسی کنیم.

بیماری ویتیلیگو یک اختلال پیگمانتاسیون (فقدان سلول های رنگدانه ای) پوست می باشد که حدود ۱ تا ۴ درصد جمعیت دنیا را گرفتار کرده است. نسبت به درمان مقاوم بوده و با دوره هایی از عود و بهبودی خود به خود همراه است. این بیماری اثرات سویی در زندگی شخصی و اجتماعی فرد بجا گذاشته، منجر به اختلال عملکرد اجتماعی وی می گردد و در نتیجه تأثیر عمدهای روی کیفیت زندگی بیماران دارد. اکثر بیماران ویتیلیگو احساس پریشانی را بیان می کنند که می تواند منجر به اعتماد به نفس پایین و کناره گیری از اجتماع شود. بر طبق مطالعات انجام شده در بلژیک، کره، آلمان، ایتالیا بیماری پسوریازیس و ویتیلیگو اثر زیادی روی کیفیت زندگی دارد. براساس مطالب بیان شده این مطالعه با هدف مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس با ویتیلیگو انجام گردید.

مواد و روش ها:

در این پژوهش توصیفی- مقایسه ای، با استفاده از فرمول حجم نمونه و با ضریب اطمینان ۹۵% (۰. ۰۵ )، از بین مراجعه کنندگان به واحدهای تخصصی پوست بیمارستان سینا ( درمانگاه های سرپایی، درمانگاه PUVA و بخش های بستری ) شهر تبریز، ۱۱۵ بیمار مبتلا به پسوریازیس و ۱۱۵ بیمار مبتلا به ویتیلیگو به روش نمونه گیری تصادفی مستمر، بر اساس معیارهای پذیرش ( سن بالای ۲۰ سال، حداقل مدت ابتلای ۶ ماه و فقدان بیماری مزمن دیگر) انتخاب و بررسی شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای بود که با توجه به اهداف پژوهش و بر اساس منابع علمی در چهار بخش تهیه و تنظیم شد.

بخش اول دارای (۱۹) سؤال مربوط به مشخصات دموگرافیک واحدهای مورد پژوهش (سن، جنس، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، متوسط در آمد، سابقه ابتلا، محل زندگی، نوع درمان، جلسات اشعه درمانی، سابقه عوارض اشعه درمانی، مهم ترین نوع عوارض، سابقه ابتلا اعضا خانواده، تعداد اعضاء خانواده، نوع نسبته اولین عضو درگیر، محل ظهور لکهها، نحوه تأمین هزینه درمان و وضعیت مسکن)، بخش دوم شامل (۱۰) سؤال مربوط به بررسی وضعیت جسمانی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ویتیلیگو بود بخش سوم شامل (۹) سؤال در رابطه با وضعیت روحی روانی بیماران مذکور و بخش چهارم شامل (۷) سؤال مربوط به وضعیت اجتماعی – اقتصادی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ویتیلیگو و همچنین یک سؤال کلی در زمینه درک فردی واحدهای مورد پژوهش از کیفیت زندگی می باشد، نحوه امتیاز بندی گزینه ها بر اساس درجه بندی لیکرت به قرار زیر بود:

نمره صفر به هیچ وجه ۱=کم، ۲ متوسط، ۳ زیاد، ۴ تخیلی زیاد. بر اساس امتیازات کسب شده در هر بعد بیماران در سه گروه ضعيف (امتیاز ۵۰-۰ )، متوسط (امتیاز ۷۵-۵۱ ) و خوب (۱۰۰-۷۶) قرار گرفتند.

NewPicture100043

روایی علمی ابزار پژوهش با استفاده از روش اعتبار محتوا مورد سنجش قرار گرفت و جهت کسب پایایی علمی ابزار از آزمون مجدد استفاده شد. پس از تعیین اعتبار و اعتماد (۹۶ درصد) ابزار اطلاعات از طریق پرسشنامه های مذکور توسط پژوهشگر جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-VER17 و آزمون های آماری کای دو و آزمونتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

يافته ها:

در این پژوهش دو گروه از نظر جنس، متوسط درآمد ماهانه نوع درمان، جلسات اشعه درمانی، سابقه عوارض، مهم ترین عوارض، نوع نسبت، اولین عضو درگیر، محل ظهور و نحوه تأمین هزینه درمان با توجه به آزمون آماری کای دو اختلاف آماری معنی داری نشان داد و از نظر سن، تأهل، میزان تحصیلات، وضعیت اشتغال، سابقه ابتلا، محل سکونت، تعداد اعضای خانواده، سابقه ابتلا و وضعیت مسکن اختلاف آماری معنی داری نشان نداد. (جدول شماره ۱).

NewPicture1045

بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها و در راستای اهداف پژوهش جدول شماره ۲ امتیازات و مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ویتیلیگو در حيطه جسمانی را نشان می دهد، همان گونه که در این جدول ملاحظه می شود بیماران ویتیلیگو از وضعیت سلامت عملکرد جسمی بهتری برخوردار بودند و این تفاوت از نظر آماری نیز معنی دار می باشد (۰۰۱/ ۰=p).

جدول شماره ۳ امتیازات و مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ویتیلیگو در حیطه روحی را نشان می دهد همان گونه که در این جدول ملاحظه می شود اکثر واحدهای مورد پژوهش در هر دو گروه وضعیت روحی خود را در حد ضعیف گزارش نموده اند ( ۰۶۵/ ۰=p).

جدول شماره ۴ اکثر واحدهای مورد پژوهش در گروه ویتیلیگو ۲ / ۵۲ % وضعیت اجتماعی اقتصادی خود را در حد متوسط گزارش نموده اند و اکثر واحدهای مورد پژوهش در گروه پسوریازیس W44 /3 وضعیت اجتماعی – اقتصادی خود را خوب گزارش کردند، میانگین نمره کسب شده در حیطه اجتماعی – اقتصادی کیفیت زندگی توسط بیماران پسوریازیس ۶۰/۱۸ و در بیماران ویتیلیگو میانگین امتیاز ۹۹/ ۵۲ بوده است و این تفاوت از نظر آماری معنی دار است و بیانگر وضعیت اجتماعی اقتصادی مطلوب تر در بیماران پسوریازیس می باشد ( ۰۲۲/ ۰=p)، جدول شماره ۵ میانگین نمره کلی کیفیت زندگی توسط بیماران پسوریازیس ۵۳/۳۱ با انحراف معیار ۱۶/۴۳ حاصل شده و این رقم در بیماران ویتیلیگو ۵۰/ ۵۵ با انحراف معیار ۱۷/ ۱۷ بوده است. هر دو گروه در بعد کلی کیفیت زندگی امتیاز متوسط کسب کردند ( ۵۴۱/ ۰=p).

NewPicture1047NewPicture1048

بحث و نتیجه گیری

این مطالعه نشان داد اکثریت نمونه ها (۶۰%) در بیماران پسوریازیس وضعیت جسمی خود را در حد متوسط بیان نمودند اما این نسبت در بیماران ویتیلیگو (۱ /۲۶ %) می باشد، اکثریت نمونهها در بیماران ویتیلیگو (۸ / ۵۴ %) وضعیت جسمی خود را خوب بیان نمودند که این نسبت در بیماران پسوریازیس (۶/ ۲۲) می باشد. به عبارتی متوسط امتیاز بیماران پسوریازیس در حيطه جسمانی۵۲ / ۶۴ بوده و در مقابل میانگین امتیاز در همین حیطه در بیماران ویتیلیگو ۷۸ / ۷۲ بوده است، بر این اساس بیماران ویتیلیگو از وضعیت سلامت عملکرد جسمی بهتری برخوردار بودند. در مطالعه تور گلی (۱۳۸۶) اکثریت واحدهای مورد پژوهش (۷۶%) در بعد جسمی کیفیت زندگی بیماران ویتیلیگو دارای امتیاز خوب بوده اند.

اندروس (۲۰۰۶) می نویسد: مشکلات بیماران ویتیلیگو به خصوص آنهایی که دارای شغل هایی هستند که نیاز به برهنه بودن جاهایی از بدن دارد مثل مربیان شنا، مربیان بدن سازی بیشتر از شغل هایی است که بدن کاملا پوشیده است و اگر لکهها در صورت باشد این مشکلات بیشتر است و باعث از دست دادن شغل و بیکار شدن فرد می شود.

جان (۲۰۰۳) مینویسد: علائم پوستی مثل ایجاد حالت خارش و کچلی در یک مطالعه اولین مورد باد با دومین مورد بد در خصوص مبتلایان به پسوریازیس ذکر شده است. رامپ و همکاران (۲۰۰۰) گزارش کردند که حساسیت سوزش، درد مفصلی ارتباط تنگاتنگی با تأثیر منفی بر مؤلفه فیزیکی HRQ0L دارد، خارش و سوزش پوست علائمی هستند که با کاهش در مؤلفه روحی و روانی HIRQOL ارتباط دارد. یافته دیگر این پژوهش آن بود که در مقابل ۲۳/۵ % بیماران پسورباز بس که در بعد روحی کیفیت زندگی خود را متوسط بیان نموده اند این نسبت در گروه ویتیلیگو ۲۷ می باشد. میانگین نمره کسب شده در بعد روحی کیفیت زندگی توسط بیماران پسوریازیس ۲ /۳۵ است و در بیماران ویتیلیگو میانگین امتیاز ۷ / ۴۰ بوده است. اکثر واحدهای مورد پژوهش در دو گروه وضعیت روحی خود را در حد ضعیف گزارش نموده اند. در مطالعه تورگلی (۱۳۸۶) اکثریت واحدهای مورد پژوهش (۵۵%) در بعد روحی کیفیت زندگی بیماران ویتیلیگو دارای امتیاز متوسط می باشند و %۲۲ دارای امتیاز ضعیف می باشد.

اونگنا(۲۰۰۵): اگرچه ویتیلیگو اختلال فیزیکی مستقیمی ایجاد نمی کند ممکن است به طور قابل توجهی روی سلامت روان تأثیر بگذارد. نہئی (۱۳۸۱) در مطالعه خود نشان داد که پسوریازیس در توانایی های فیزیکی و جسمی مبتلایان چندان اختلالی ایجاد نمی کند ولی به علت مسائل خاص بیماری اثرات عمده ای در وضعیت روحی آنها دارد گوپته (۲۰۰۰) اثر بیماری پسوریازیس بر روی کیفیت زندگی و در نتیجه ناتوانی روحی و اجتماعی بیمار بیشتر از ناتوانی جسمی بیماری است، گوپته و همکاران (۱۹۹۸) شیوع ۹/۷ درصد تمایل به مرگ و شیوع ۵ / ۵ درصدی تمایل شدید به خودکشی در میان بیماران پسوریازیسی را اعلام کردند درصد زیادی از افراد مبتلا دارای سطح متوسط تا شدید اضطراب، افسردگی و عصبانیت هستند که این حالت نه تنها در طول روز بلکه در طول تخفیف بیماری بروز می کند. جان (۲۰۰۳) می نویسد: فرد مبتلا به پسوریازیس اغلب خود آگاهی، بی کسی، شرمساری، عصبانیت و خستگی در بیماری خود احساس می کند.

پژوهش حاضر نشان داد که اکثر واحدهای مورد پژوهش در گروه ویتیلیگو وضعیت اجتماعی اقتصادی خود را در حد متوسط گزارش نموده اند و اکثر واحدهای مورد پژوهش در گروه پسوریازیس وضعیت اجتماعی اقتصادی خود را خوب گزارش کردند. در مقابل ۹ / ۲۰ % بیماران پسوریازیس که در بعد اجتماعی۔ اقتصادی کیفیت زندگی خود را ضعیف بیان نموده اند این نسبت در گروه ویتیلیگو ۲ / ۳۲ % می باشد. میانگین نمره کسب شده در حیطه اجتماعی – اقتصادی کیفیت زندگی توسط بیماران پسوریازیس ۱۸ / ۶۰ است و در بیماران ویتیلیگو میانگین امتیاز ۹۹ / ۵۲ بوده است، وضعیت اجتماعی اقتصادی مطلوب تر در بیماران پسوریازیس نشان می دهد.

آسترید (۲۰۰۱) نشان داد که پسوریازیس با جنبه های مختلف کیفیت زندگی نظیر زندگی اجتماعی، ورزش، روابط بین فردی و زناشویی و کار کردن تداخل ایجاد می کند. گیتبرگ و لینک (۲۰۰۱) در یافتند که از ۱۰۰ نفر از بیماران مبتلا به پسوریازیس متوسط تا شدید ۱۹% از افراد نمونه هایی از طرد اجتماعی کلی را تجربه کرده اند بگونه ای که از آنها خواسته شده بود تا محل موجود را به واسطه این بیماری ترک کنند. تور گلی (۱۳۸۶) اکثریت واحدهای مورد پژوهش (% ۵۰) در بعد اجتماعی اقتصادی کیفیت زندگی دارای امتیاز متوسط می باشد.

پاپادوبولس (۲۰۰۰) می نویسد: با وجود اینکه این بیماری نسبتا شایع است اما شناخته شده نیست به همین دلیل عکس العمل خود فرد و اطرافیان فرد بیمار مشابه مواجه با یک بیماری نادر است بیمار معمولا احساس می کند دچار معلولیت جسمی یا اجتماعی شده و در نتیجه از مواجه با موقعیت ها اجتناب می کند و به ویژه چنین افرادی از فعالیتهای اجتماعی با شغل هایی که آنها را در معرض دید بقیه قرار می دهند به شدت اجتناب می کنند.

میانگین نمره کلی کیفیت زندگی توسط بیماران پسوریازیس ۳۱ / ۵۳ حاصل شده و این رقم در بیماران ویتیلیگو ۵۰/ ۵۵ بوده است. هر دو گروه در بعد کلی کیفیت زندگی امتیاز متوسط کسب کردند. ( ۵۴۱ / ۰=p) تور گلی (۱۳۸۶) در مطالعه خود در بیماران ویتیلیگو نشان داد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش (۵۳) از نظر کیفیت زندگی دارای امتیاز متوسط می باشند.

یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری پسوریازیس و ویتیلیگو در حد متوسط است با تاکید بر یافته های پژوهش امید است نتایج آن در زمینه های مختلف پرستاری مورد استفاده قرار گیرد، پژوهش درباره کیفیت زندگی و اهمیت دادن به ابعاد مختلف سازنده آن در فرهنگ های مختلف کمک می کند تا آموزش ها در علوم بهداشتی و پرستاری متناسب با آن صورت می گیرد. از طرفی کارآیی سیستم های آموزشی فعلی را در برآیند کیفیت زندگی می توان مورد بررسی قرار داد. با در نظر گرفتن تأثیر بیماری پسوریازیس و ویتیلیگو بر ابعاد جسمی – روحی روانی و اجتماعی مبتلایان با آموزش های مناسب در این زمینه می توان کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ویتیلیگو را ارتقاء بخشید و از طریق کمک به تغییرهای رفتارهای بهداشتی، بهبود و کنترل بیماری، از عوارض این بیماری جلوگیری کرد.

تشکر و قدردانی

با تشکر فراوان از مدیریت، پرسنل علی الخصوص سرکار خانم فرجی و بیماران محترم بیمارستان سینا که صمیمانه یاریمان نمودند.

 

بررسی اثر داروی بربرین بر روی بیماران مبتلا به پسوریازیس

پسوریازیس یک بیماری شایع پوست می باشد که به وسیله ایجاد ضایعات پوسته پوسته سفید و نقره ای روی پوست نواحی مختلف بدن مثل دست و پا خود را نشان می دهد. دلایل زیادی از جمله عوامل ژنتیکی، محیطی و خود ایمنی در ایجاد این بیماری دخیلند. میزان شیوع این بیماری در جوامع مختلف ۱ تا ۳ درصد گزارش شده است. بیماران مبتلا به پسوریازیس به دلیل ماهیت مزمن بیماری معمولا از داروهای شیمیایی مختلفی مثل متوترکسات، سیکلوسپورین و کورتیکواستروئیدها استفاده می کنند که دارای عوارض جانبی متعددی می باشند. در سال های اخیر، استفاده از داروهای گیاهی که در مقایسه با داروهای شیمیایی عوارض کمتری دارند و راحت تر توسط بیماران پذیرفته می شوند، در جهت درمان بیماران مبتلا به پسوریازیس در مطالعات مختلفی به کار رفته است. از داروهای گیاهی به کار رفته در درمان این بیماران می توان به داروی گیاهی زرشک (Berberis Vulgaris or Berberine) اشاره کرد که حاوی مقادیر زیادی آلكالوئيد از جمله پروٹوبربرین ها (بربرین، پالماتين و جانوریژین) و مشتقات ایزو کینولين (اوکسی آکانتین و بریامین) است ۔ سه آلكالوئيد بربرین، او کسی آکانتین و بریامین از مهم ترین مواد موجود در زرشک هستند که دارای خاصیت ضد پسوریازیس، ضد سرطان، ضد تومور، ضد افسردگی، ضد التهاب، ضد اکسیدان، ضد تکثیر سلولی، ضد ویروسی و ضد میکروبی هستند. هم چنین، از بربرین در درمان بیمارهای آرتریت روماتوئید، اختلالات عصبی و فشار خون بالا نیز استفاده می شود. گونه دیگری از گیاه زرشک بنام ماهونيا آکوئی فوليوم (Mahonia Aquifolium) نیز وجود دارد که از نظر خواص مانند گونه اصلی است. ماهونيا آکوئی فولیوم در چند مطالعه در درمان بیماران پسوریازیس بکار رفته و موثر واقع شده است. در مطالعه حاضر سعی شده است که تأثیر درمانی بربرین به عنوان یک داروی گیاهی در درمان بیماران مبتلا به بیماری پسوریازیس بررسی شود.

مواد و روش ها:

پژوهش حاضر به روش کار آزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده می باشد که جهت بررسی تاثیر داروی گیاهی بربرین در بیماران مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان امام خمینی اهواز در فاصله زمانی مرداد تا دی ماه ۱۳۹۰ و با روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام گردیده است. در مطالعه حاضر بیماران مبتلا به پسوریازیس جمعا ۸۱ نفر بودند که پس از کسب معیارهای ورود به مطالعه ۶۰ بیمار انتخاب شد که به طور مساوی، تصادفی و دوسو کور در دو گروه ۳۰ نفری قرار گرفتند. نحوه کورسازی بدین صورت بود که داروها به شکل تیوبهای سفید رنگ و شبیه یکدیگر تهیه شد و فرد نمونه گیر و شرکت کنندگان از ترکیب آنها بی اطلاع بودند. داروها تحت بسته بندی ۱ (گرم بربرین) و ۲ (کرم دارونما) استفاده گردید. معیارهای ورود به مطالعه شامل ابتلا به نوع خفیف و متوسط پسوریازیس، سن بالاتر از ۲ سال و کمتر از ۶۰ سال، عدم حاملگی و شیردهی در زنان)، عدم حساسیت به دارو و امضا نمودن فرم رضایت بود. انتخاب بیماران با تأیید متخصص پوست انجام گرفت. کرم بربرین و دارونما در ظرف های کاملا مشابه و به صورت استاندارد توسط متخصص داروشناسی در یک داروخانه تهیه شد. بیماران یک گروه کرم بربرین و گروه دیگر دارونما (تولیدی شرکت ثمین دارو را به مدت ۶ ماه روزانه دو بار (صبح و عصر) در محل ضایعات پوستی خود استفاده نمودند. هم چنین به بیماران هشدارهای لازم در مورد عدم استفاده از دارو در مناطق زخمی، عدم تماس دارو با چشم و شستشوی دست با آب پس از استفاده از دارو، داده شد. پس از وارد شدن بیماران به مطالعه هفت نوبت ویزیت در قبل از ورود به مطالعه و پایان هر ماه تا ماه ششم (برای هر بیمار از شروع درمان صورت گرفت. برای هر بیمار فرمی تهیه شد و اطلاعات فوق در آن ثبت می گردید. ضایعات پوستی بیماران با استفاده از ابزار Psoriasis Area Scoring (Index) PASI در طول دوره درمان ارزیابی شد. ابزار PASI جهت تشخیص شدت و گستردگی ضایعات پوست بیماران پسوریازیس استفاده میشود. در این ابزار دامنه امتیاز دهی از صفر (عدم وجود ایندوراسيون (سفتی)، ارینم (قرمزی) و پوسته ریزی) تا ۴ (وجود ایندوراسيون (سفتی)، اریتم (قرمزی) و پوسته ریزی با شدت بالا در کل بدن) می باشد. شدت ایندوراسيون، اریتم و پوسته ریزی و نهایتا پاسی اسکور ضایعات بر طبق فرمول زیر تعیین و در پرسش نامه ثبت گردید به این صورت که اریتم (قرمزی)، ایندوراسيون (سفتی) و پوسته ریزی بر اساس شدت به چهار درجه خفیف، متوسط، شدید و بسیار شدید تقسیم گردید.
PASI=0.1 (Eh+Ih+Sh) Ah+02(Eu+lu+Su) Au0 3(EI+II+AI)AI+0.4(EI+II+SI) AI Where E=erythema, l=indurations, S= scaling, A=area

طبق فرمول برای خفیف تا بسیار شدید به ترتیب نمره یک تا چهار در نظر گرفته شد. با توجه به این که در تمامی بیماران سطح گرفتاری زیر ۱۰ درصد بود ضریب آن در فرمول، یک قرار داده شد و بر اساس اعداد به دست آمده از فرمول، پاسی اسکور محاسبه گردید. سپس بیماران ۲ بار روزانه به مدت ۶ ماه (در قبل از ورود به مطالعه و پایان هر ماه تا ماه ششم) درمان و پیگیری شدند و پاسی اسکور بیماران اندازه گیری گردید. پاسخ به درمان بر اساس کاهش اسکور پسوریازیس بعد از درمان ارزیابی شد. از بیماران خواسته شد که در صورت مشاهده و احساس هر گونه عارضه جانبی آن را به اطلاع پژوهشگران برسانند.

بر اساس مطالعات مشابه و با روش مقایسه میانگین ها تعداد نمونه در هر گروه ۳۰ نفر بدست آمد و داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ۱۷ و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون مجذور کای بررسی و اطلاعات به صورت میانگین و انحراف معیار بیان شد. مقدار کمتر از ۰/۰۵ معنی دار تلقی شد.

جهت رعایت مسائل اخلاقی در تحقیق حاضر، طی هماهنگی با پزشکان معالج بیماران و تأیید شورای اخلاق دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بررسی روی بیماران انجام گرفت. همچنین، بیماران اجازه داشتند در صورت عدم تمایل به ادامه همکاری با تیم تحقیقاتی در هر زمانی از تحقیق از مطالعه خارج شوند. مطالعه حاضر با شماره IRCT201201305069N6 در مرکز ثبت کار آزمایی های بالینی ایران ثبت گردید و در شورای اخلاق پزشکی با کد اخلاق ۲۳- ۶۴/ ۱۲/ب به تصویب رسید.

یافته ها:

از مجموع ۶۰ بیمار مورد مطالعه، ۲۴ بیمار زن (۴۰ درصد) و ۳۶ بیمار مرد (۶۰ درصد) بودند. متوسط سن كل بیماران ۶۹/۴±۵۷/۳۹ (برای بیماران زن ۳۹ سال و بیماران مرد ۴۴ سال) بود. متوسط سن ابتلای بیماران به پسوریازیس ۳۴/۱±۱۸/۴ سال بود. ۳۷ بیمار (۷۵ درصد) مبتلا به نوع متوسط و ۲۳ بیمار (۲۵ درصد) مبتلا به نوع خفیف پسوریازیس بودند. همه بیماران در دو گروه درمانی، مطالعه را بدون ریزش نمونه تا به انتها طی کردند.

پس از ۶ ماه درمان، میزان شدت ضایعات در گروه دریافت کننده کرم بربرین در مقایسه با گروه دریافت کننده دارونما کاهش چشم گیری نشان داد به طوری که میانگین نمره PASI گروه دریافت کننده کرم بربرین از ۹۹/۳ به ۱۱/۲ و در گروه دریافت کننده دارونما از ۳٫۹۸ به ۷۱/ ۳ کاهش یافت (جدول ۱). اختلاف میانگین نمره عددی PASI قبل از دریافت کرم بربرین و دارونما تا ماه سوم معنی دار نبود ولی در طول ماه های چهارم تا ششم از نظر آماری معنی دار بود ( ۰۱۳۵ /۰>p) (نمودار ۱). در اوایل دوره درمان، ۴ بیمار از حس سوزش و خارش پس از استفاده از کرم پرپرین شاکی بودند که پس از گذشت ۱ ماه این عوارض از بین رفت.

NewPicture1024

بحث:

در مطالعه حاضر، کرم بریرین که برگرفته از گیاه دارویی زرشک می باشد در محل ضایعات پوستی بیماران مصرف گردید و اثرات بهبودی را در ضایعات پوستی بیماران نشان داد. با به کار بردن کرم بربرین به مدت ۶ ماه مداوم در محل ضایعات پوستی توسط بیماران، مجموع نمره PASI، بهبودی مشخصی را از قبل از شروع درمان تا انتهای ماه ششم درمان نشان داد. همچنین، در گروه دریافت کننده دارونما، مجموع نمره PASI، بهبودی مشخصی را از قبل از شروع درمان تا انتهای ماه ششم درمان نشان نداد. با بررسی نتایج می توان دریافت که مصرف کرم بربرین باعث کاهش بیشتر میزان ضایعات پوستی بیماران شده و توانسته است یک روند نزولی را در کاهش نمره PASI در قبل از شروع درمان تا انتهای درمان داشته باشد. در یک کارآزمایی بالینی که توسط برنشتاین و همکاران در سال ۲۰۰۶ با هدف درمان پسوریازیس با عصاره زرشک در طول ۱۲ هفته بر روی ۲۰۰ بیمار انجام گرفت مشخص شد که گروهی که داروی زرشک را دریافت نمودند نسبت به گروه کنترل بهبودی بیشتری داشتند و در ضمن بیماران عوارض مختصری همچون حس سوزش و راش های پوستی در محل استعمال کرم را گزارش کردند (۹). در مقایسه می توان گفت که در مطالعه حاضر نیز با گذشت زمان و رسیدن به ماه های آخر از شدت ضایعات پوستی در گروه استفاده کننده از داروی اصلی (کرم بریرین) بیشتر کاسته شد و نواحی پوستی مبتلا نیز در این گروه رنگ بهتری به خود گرفت. هرچند که در گروه دارونما هم کاهشی در مشکلات پوستی این بیماران با توجه به کاهش نمره مقیاس PASI مشاهده گردید ولی این کاهش کمتر از گروه مصرف کننده بربرین بود. این یافته ها بیان کننده همسو بودن نتایج مطالعه برنشتاین و همکاران با مطالعه حاضر می باشد. هم چنین عوارض خاصی در مطالعه حاضر در مقایسه با مطالعه برنشتاین و همکاران توسط بیماران گزارش نگردید. در یک مطالعه دیگر نیز که توسط گالیور و دانسکی در سال ۲۰۰۵ بر روی بیماران مبتلا به پسوریازیس انجام شد، مشخص گردید که عصاره داروی گیاهی زرشک بر روی ضایعات پوستی این بیماران موثر می باشد. در دو مطالعه دیگر بر روی بیماران مبتلا به درماتیت پوستی که یک بیماری التهابی پوست می باشد، داروی بربرین موثر شناخته شد و توانست از میزان التهاب پوست کم کند. از مقایسه نتایج مطالعه حاضر با نتایج مطالعات دیگر می توان دریافت که داروی گیاهی زرشک در کاهش مشکلات پوستی بیماران پسوریازیس موثر بوده است. از دلایل این پاسخ ها و تاثیرات مثبت درمانی می توان به اثر مهاری بربرین بر لیپواکسیژنازها و سیتوکین های التهایی مختلف (محصولات حاصل از متابولیسم لیپواکسیژناز، در بروز پسوریازیس دخالت دارند) که باعث اثر ضد التهابی و آنتی اکسیدانی بر روی پوست می شود و از شدت ضایعات پوست می کاهد و هم چنین، تأثير بربرین بر مکانیسم های ایمنی سلولی و جلوگیری از تکثیر بیش از حد کراتینوسیت ها اشاره کرد.

نتیجه گیری:

و با توجه به تأثیر مشخص کرم بربرین و کاهش بیشتر علائم در بیماران مبتلا به پسوریازیس در مقایسه با گروه استفاده کننده از دارونما، توصیه میشود که از داروهای با پایه گیاهی، بیشتر در درمان این بیماران استفاده شود به ویژه این که در مقایسه با داروهای سنتی درمان کننده این بیماران، عارضه خاصی را هم برای بیماران به دنبال ندارند، ایمن تر هستند و بهتر از طرف بیماران تحمل می شوند. در نهایت با توجه به مشکلات زیاد بیماران پسوریازیس و درمان های ناکافی آنها لزوم انجام مطالعات بالینی بیشتر در جهت شناسایی درمان های بهتر دارویی پیشنهاد می گردد.

تشکر و قدردانی بدین وسیله نویسندگان مقاله متذکر می شوند که در انجام تحقيق فوق از کمک مالی خاصی بهره مند نبودند. همچنین، از زحمات مسئولین محترم آموزشی و پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران، مسئولین بیمارستان امام خمینی اهواز و درمانگاه پوست که نهایت همکاری را در این مطالعه داشتند، سپاسگذاری می گردد.

مقاله پژوهشی:

علیرضا قربانی بیرگانی، پروین عابدی، کوروش زارع، سعید اسد پور
۱- مربی، گروه پرستاری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران، گچساران، ایران
۲- استادیار، گروه مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ایران
۳- مربی، گروه پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران

پسوریازیس نباید روی توانایی شما برای باردارشدن تاثیر بگذارد

خبر خوب این است که پسوریازیس نباید روی توانایی شما برای باردارشدن تاثیر بگذارد. حتی ممکن است در صورت بارداری دریابید که پسوریازیس شما بهتر شده است. دکتر لورا رایلی، متخصص زنان و زایمان در بیمارستان دولتی بوستون می‌گوید: «داده‌ها نشان می‌دهند که اکثریت خانم ها -بالای ۶۰ درصد- در طول دوران بارداری با بهبود علائم پسوریازیس خود مواجه می‌شوند.» حدود ۲۰ درصد از این خانم‌ها در همان حالت قبلی باقی می‌مانند و ۲۰ درصد دیگر با بدتر شدن پسوریازیس خود مواجه می‌شوند. دکتر سیلویا هسو، استاد و مدیر بخش پوست‌شناسی در دانشکده پزشکی دانشگاه Temple می‌گوید که متاسفانه یک پزشک قادر نیست که بگوید در صورت بارداری چه تغیری برای پسوریازیس شما رخ خواهد داد. و اتفاق‌هایی که برای علائم پسوریازیس شما رخ می‌دهند ممکن است برای هر بار بارداری متفاوت باشند.

حتی اگر پسوریازیس شما در طول بارداری بهبود یابد، این امکان وجود دارد که پس از زایمان پسوریازیس برگردد. علاوه بر این، با توجه به برنامه درمانی فعلی شما ممکن است که نیاز به امتحان یک روش درمانی جدید در طول بارداری، پس از بارداری و حتی قبل از بارداری داشته باشید.

برنامه‌ریزی از قبل:

اگر می‌خواهید که بچه‌دار شوید، در مورد درمان پسوریازیس خود با پزشک صحبت کنید. دکتر رایلی می‌گوید: «شما باید این آگاهی را از طریق پزشک خود کسب کنید که کدام‌یک از داروها و شیوه‌های درمانی را باید تغیر دهید.» اکثر پوست‌شناس‌ها و متخصص‌های زایمان توصیه می‌کنند که در صورت برنامه‌ریزی برای بچه‌دار شدن مصرف داروهای پسوریازیس را متوقف کنید، صرفاً بخاطراینکه در بارداری دچار مشکلی نشوید.

اگر پسوریازیس شما مشکل‌آفرین است و نیاز به درمانی فراتر از مرطوب‌کننده ها و پمادهای مسکن دارد، باید خود را تحت درمان‌های موضعی و حتی استفاده از نوردرمانی قرار دهید.

استروئیدهای موضعی باعث نقص در تولد نمی‌شوند:

تحقیقات نشان داده‌اند که استروئیدهای موضعی باعث نقص در تولد نمی‌شوند. باوجوداین، دکتر رایلی توصیه می‌کند که برای اطمینان از استروئیدهای با دوز کم و آن‌هم به مقدار کم و تنها برای بخش کوچکی از پوست استفاده کنید. توصیه می‌شود که از مصرف هر داروی سیستماتیک خودداری کنید، چون این داروها می‌توانند از طریق جریان خون وارد جنین شوند. علاوه بر این، در دوران شیردهی به کودک نیز از این داروها استفاده نکنید، چون این داروها می‌توانند از طریق شیر مادر وارد کودک شوند.

داروهایی که موجب نقص تولد می شوند:

سازمان غذا و داروی آمریکا می‌گوید که قطعاً از سوریاتان (Soriatane) یا اسیترتین (acitretin)، متوترگزات (Methotrexate) و تازاروتن (Tazarotene) خودداری کنید، چون تحقیقات نشان داده‌اند که چنین داروهایی می‌توانند موجب نقص در تولد شوند. برای نمونه، در مورد اسیترتین باید گفت که یک فرد مصرف‌کننده از آن باید سه سال پیش از آنکه باردار شود از خوردن این دارو خودداری کند.

مدیریت پسوریازیس به هنگام بارداری:

استفاده از مرطوب‌کننده ها: دکتر هسو می‌گوید که هر چه مرطوب‌کننده غلیظ‌تر باشد بهتر است. آن‌ها را روی پوست خود، مخصوصاً پس از استحمام بمالید.

کاهش استرس: بعضی از زن‌ها درمی‌یابند که پسوریازیس آن‌ها در اثر استرس بیشتر می‌شود. برای کاهش استری تغذیه خوب داشته باشید، غذاهای متعادلی مصرف کنید، خواب کافی داشته باشید، فشار کاری خود را کاهش دهید، به‌طور منظم ورزش کنید و تکنیک‌های آرام‌سازی همچون یوگا و مدیتیشن را انجام دهید.

نور آفتاب اندکی جذب کنید. نور طبیعی خورشید می‌تواند در مهار التهاب تشدیدکننده علائم پسوریازیس موثر باشد. نوردرمانی در مطب پزشک بهترین گزینه است. اگر چنین چیزی ممکن نیست، جذب مقداری از نور خورشید می‌تواند مفید باشد. تماس خود را با نور خورشید به ۵ تا ۱۰ دقیقه در هر بار محدود کنید تا دچار آفتاب‌سوختگی نشوید.

خطرات موجود در میان زنان باردار مبتلابه پسوریازیس:

در شماره ژانویه ۲۰۱۱ ژورنال Journa- of the America- Academy of Dermatology تحقیقی به چاپ رسید که بر اساس آن زنانی که مبتلابه پسوریازیس شدید هستند در مقایسه با زنانی که پسوریازیس ملایم دارند یا مبتلابه این مشکل نیستند بیشتر در معرض خطر به دنیا آوردن یک کودک با وزن پایین هستند. اما دکتر رایلی می‌گوید که در این زمینه به تحقیق بیشتری نیاز است.

دیگر تحقیق‌ها نشان می‌دهند که فوتوتراپی می‌تواند سطوح اسیدفولیک زن‌ها را کاهش دهد. سطوح پایین فولات با افزایش خطر نقص‌های تولد مغزی و ستون فقرات در ارتباط است.

دکتر کریستینا چمبرز، استاد طب اطفال و خانواده و طب پیشگیری در دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید که زنان باردار و زنان خواهان بارداری و زنانی که تحت فوتوتراپی هستند باید این اطمینان را حاصل کنند که اسید فولیک کافی یا مولتی‌ویتامین حاوی اسید فولیک دریافت می‌کنند.

آیا کودک من مبتلا به پسوریازیس می‌شود؟

اعتقاد بر این است که پسوریازیس یک عامل ژنتیکی دارد. حدود یک‌سوم از افرادی که مبتلابه پسوریازیس هستند آشنایی دارد که پسوریازیس دارد یا داشته است. به عقیده بنیاد ملی پسوریازیس، اگر شما یا همسرتان مبتلابه پسوریازیس باشید، حدوداً ۱۰ درصد احتمال وجود دارد که کودک شما نیز مبتلابه پسوریازیس شود. اگر هم شما و هم همسرتان مبتلابه پسوریازیس باشید، احتمال ابتلای کودک شما به پسوریازیس ۵۰ درصد خواهد بود.

به‌طورکلی، پسوریازیس نباید در داشتن یک کودک سالم اختلالی به وجود آورد. تنها چیزی که باید انجام دهید این است که پیش از بارداری، در طول بارداری و در طول شیردهی به پزشک خود مراجعه کنید و از او بخواهید که درمان‌های مناسب و تغییرات لازم را برای شما تجویز کند. بنابراین، با مدیریت و درمان پسوریازیس خود می‌توانید به‌نوعی از ابتلای کودک خود به پسوریازیس جلوگیری کنید.

تصورات مختلف درباره شنا کردن افراد مبتلا به پسوریازیس

به گزارش سایت درمانی پسوریازیس، تصورات مختلفی درباره شنا کردن افراد مبتلا به پسوریازیس وجود دارد و بسیاری از این افراد فکر می‌کنند که شنا کردن برایشان امکان‌پذیر نیست. در واقعیت هم واکنش افراد مبتلا به پسوریازیس نسبت به شنا کردن یکسان نیست و همین نکته مساله را پیچیده‌تر میکند. شاید برایتان سوال باشد که آیا کلر استخر برای پسوریازیس مضر است؟ و چگونه می توانم در استخر شنا کنم و کمترین تحریک پوستی را داشته باشم؟ در ادامه مطلب به این سوالات پاسخ می دهیم.

ارتباط پسوریازیس و شنا:

کلر موجود در آب استخر باعث خشکی و سوزش پوست می شود. قبل از شنا بهتر است با استفاده از  وازلین یا انواع روغن سطوح پلاک های پسوریازیس را چرب کنید. و بلافاصله بعد از شنا، بدن را با آب بشویید و تازمانی که بدن هنوز رطوبت دارد، از مرطوب کننده ها استفاده کنید. با این روش شما می توانید به راحتی شنا کنید و کمترین آسیب به پوستتان وارد شود.

در حالی که تماس با کُلُر باعث تشدید پسوریازیس در بین بعضی افراد مبتلا به این بیماری پوستی می‌ شود، اما کسانی هستند که می‌ گویند تماس با کُلُر واقعا تاثیر مثبتی روی وضعیت پوستشان داشته است. اگر تماس با کُلُر باعث تحریک پسوریازیس پوستی شما می‌ شود، قبل از وارد شدن به آب استخر، حتما از مرطوب‌ کننده‌های غلیظ استفاده کنید تا از تماس با کُلُر جلوگیری کند. وقتی از استخر بیرون آمدید باید سریعا دوش بگیرید و باز هم کرم مرطوب‌کننده غلیظ به بدنتان بزنید.

البته بهتر است از مسئولان استخر درباره زمان اضافه کردن کُلُر به آب سوال کنید، چون غلظت این ماده به‌ مرور زمان کاهش می‌ یابد و تاثیر منفی آن هم کمتر می‌ شود. بنابراین می‌ توانید زمانی را برای ورود به استخر انتخاب کنید که کُلُر به‌تازگی وارد آب نشده باشد. این نکته را هم در نظر بگیرید که افزایش زمان شنا کردن در استخر، به پوست کمک می‌ کند تا خودش را با کُلُر تطبیق دهد.

برخی برندها، شامپوهایی را مخصوص کودکان تهیه کرده اند.در صورت تمایل از این شامپوها استفاده نمایید. این شامپوها طوری فرموله شده اند که کلر را به طور کامل از روی موها پاک کرده و از چسبندگی و شکنندگی آنها جلوگیری خواهند کرد.

در هر صورت اگر زخم های باز و به خصوص ترشح دار بر روی پوست خود دارید به دلیل وجود کلر در اب استخر و تشدید مشکلتان از شنا کردن در استخر اجتناب کنید.

بایدهای آب استخرها:

آب استخرها مدام از طریق سیستم های اتوماتیک تجدید و تصفیه تحت مراقبت است. هدف از این کار جلوگیری از غلظت بیش از حد تثبیت کننده هاست که عمل ضد عفونی کنندگی کلر را کاهش می‌ دهد. آب استخر باید طوری باشد که نه چشم ها و نه مخاط ها را تحریک کند. به همین علت در حال حاضر PH آب استخرها بین ۶٫۹ و ۸٫۲ است. آنالیزهای باکتریولوژیک به طور منظم انجام می‌ شوند تا از عدم وجود کلیفُرم های مدفوعی، میکروب های بیماری زا و استافیلوکوک ها اطمینان حاصل شود. علاوه بر این، چندین بار در سال استخرها تخلیه و تمیز می‌ شوند. به طور خلاصه، خطر ابتلا به یک بیماری شدید مانند منانژیت یا ورم روده تقریباً باید صفر باشد.

تایید داروی تزریقی Siliq برای بزرگسالان مبتلا به پسوریازیس توسط FDA

به گزارش سایت درمانی پسوریازیس، داروی تزریقی (brodalumab) با نام تجاری Siliq برای بزرگسالان مبتلا به بیماری پوستی ملایم تا شدید پسوریازیس که به سایر درمان های پیشنهادی واکنش نمی دهند، توسط سازمان غذا و داروی ایالات متحده آمریکا (FDA) تایید شده است. با این حال در مورد افزایش ریسک رفتار خودکشی گرایانه این دارو هشدار داده شده است.

داروی تزریقی Siliq:

Brodalumab یک آتتی بادی منوکلونال می باشد که برای درمان بیماری های التهابی طراحی شده است.این دارو در فاز ۳ تست های کلینکی خود در نوامبر سال ۲۰۱۳ برای در مان بیماری پسوریازیس psoriasis گزارش شده است.

Brodalumab توسط شرکت Amgen طراحی شده است.Brodalumab یکی از پنج ترکیب انتی بادی مونوکلونال ضد التهابی می باشد که شرکت Amgen تحت یک قرارداد ۵۰ میلیون دلاری حاضر به شراکت در تحقیق و تجاری سازی آن با شرکت AstraZeneca شد. در نوامبر ۲۰۱ Amgen و AstraZeneca نتایج امیدوار کننده ای را برای این ترکیب گزارش دادند این شرکت ها اعلام کرده اند که این ترکیب در مرحله اولیه endpoint مطالعات در مقایسه با ترکیب دارویی دیگر به نام ustekinumab و دارو نما placebo، پاکسازی پوستی بالای از بیماری را نشان داد.

به هر حال در می ۲۰۱۵ Amgen در طی اعلامیه رسمی به همکاری خود برای تحقیق و توسعه این ترکیب پایان داد. چون گزارش شده که در بیماران مورد آزمایش “رفتار ها و تمایلات به خودکشی” مشاهده شده است. و شرکت AstraZeneca به تنهای مسئول برای هر گونه تحقیق و تجاری سازی ترکیب Brodalumab در همه مناطق (به جز مناطق خاصی از آسیا مانند ژاپن که شرکت Kyowa Hakko Kirin حق مالکیت این ترکیب را دارد) می باشد.

مشخصه بیماری پسوریازیس، پیدایش تکه های پوست قرمز و پوسته پوسته شدن است. این بیماری معمولا بین سنین ۱۵ تا ۳۵ سال آغاز می شود و یک اختلال خودایمنی است که بدن به اشتباه به سلول های سالم حمله می کند.

دکتر «جولی بیتز» مدیر بخش ارزیابی دارو در سازمان غذا و دارو آمریکا، در این باره می گوید: «پسوریازیس می تواند موجب بروز بثورات ملتهب و احساس ناراحتی در بیماران شود و تایید داروی کنونی می تواند گزینه درمانی دیگری برای این گروه از بیماران باشد.»

طبق اعلام سازمان غذا و دارو، این دارو با ممانعت از واکنش التهابی که در ابتلا به پسوریازیس نقش دارد عمل می کند. داروی Siliq براساس سه آزمایش بالینی که شامل بیش از ۴۳۰۰ بیمار بود به تایید رسیده است.

با این حال سازمان غذا و دارو آمریکا هشدار داده است که این دارو ریسک ایجاد تفکر خودکشی را نیز به همراه دارد.

مکانیسم اثر Brodalumab:

Brodalumab به رسپتور اینترلوکین ۱۷ متصل می شود و بنابراین با ممانعت از اتصال اینترلوکین ۱۷ به رسپتور باعث مهار سیگنال های التهابی می شود.